ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
در خاطرهی خانه، صدای تو نشسته است
این پنجره عمری است به پای تو نشسته است
بگذار در آیینه ببینم غم خود را
در آینه گیسوی رهای تو نشسته است
ما مثل حبابیم و در اندیشه مرگیم
تا در سرِ ما عطر هوای تو نشسته است
رفتی و پس از رفتنت ای چشمه خورشید
شب نیست که دنیا به عزای تو نشسته است
گفت که سفر پاک کند خاطرهات را
هر جا بروم خاطرههای تو نشسته است
از اصغر معاذی هم می تونی شعر ب انتخابی!
ممنون از پیشنهادت
حتماً میخوانم