ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
خستهام از همه پنجرهها بعد از تو
حالت بغض، گرفته است صدا بعد از تو
چند سال است که تقویم، معطل مانده است
روی تنهایی و پاییز و عزا بعد از تو
رفته از خاطرهی پنجره، گنجشکانش
باز من ماندم و یک مُشت چرا بعد از تو
باز تنگ است برایت دل غمگینی که
فکر میکرد کنار آمده با «بعد از تو»
شاخه را باد تکان داد که یعنی افسوس
که مهم نیست کشیدیم چهها بعد از تو
برف میبارد بر شانهی کوهی غمگین
خستهام دیگر از این آب و هوا بعد از تو
شب تاریک و دلی سرد و قبایی ژنده
تا بیاویزمش این بار کجا بعد از تو