ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

عبدالحسین انصاری

باز هم این کودک مغرور گندم‌زارها
یادش افتاده است تنها مانده در بازارها
   
کودکی با دست و پای لاغر و چشمان خیس 
زار می‌زد بر تنش، آن سال‌ها، شلوارها
   
رفته بالا، بی‌هوا، تا لانه‌ی گنجشک‌ها
رفته و هر بار هم افتاده از دیوارها
   
گاه‌گاهی غیرتش گل کرده در این کوچه‌ها
دکمه‌ی پیراهنش افتاده این‌جا بارها
   
گاه گم کرده است چتر کوچکش را در کلاس
گاه زندانی شده با گریه در انبارها
   
مانده زیر چینه‌های سربه‌زیر روستا
گاه با دفترچه‌های خیس در رگبارها
   
کودکی سرگرم با اسباب‌بازی‌های پوچ
با شماها زندگی کردن و از این کارها

نظرات 3 + ارسال نظر
نعیما جمعه 8 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 22:46

آفرین

مریم شنبه 9 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 23:56 http://ghafase.blogsky.com/

سلام وبلاگ خیلی با احساسی دارین خوشحال میشم تبادل لینک کنم در هر صورت منتظر حضورتون هستم آقا مجتبی

محسن سه‌شنبه 12 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 10:01

عااااااالی بود!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد