ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

عبدالحسین انصاری

لنگر انداخته در اسکله، کنگر خورده
این عقابی که مسیرش به کبوتر خورده

موج با شوق تو می‌آید و برمی‌گردد
متلاشی شده، بی‌حوصله و سرخورده

گاه یک صخره‌ی پنهان‌شده را رد کرده است
گر چه هر بار به یک صخره‌ی دیگر خورده

بوسه‌ات سرخ‌ترین میوه‌ی فصل است انگار
سیلی موج که بر گونه‌ی بندر خورده

«بد نگوییم به مهتاب اگر تب داریم»
هر که بد گفت به چشمان تو، شکَّر خورده!

چشم تو معدن الماس ولی لبخندت
سینه‌ی ترد اناری است که خنجر خورده

غزلی گفته‌ام از گونه‌ی گُل، نازک‌تر
من به جز شعر چه گفتم که به تو برخورده؟!
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد