ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
عقل گوید: شش جهت، حدّ است و بیرون، راه نیست
عشق گوید: راه هست و رفتهام من، بارها
عقل، بازاری بدید و تاجری آغاز کرد
عشق، دیده زان سوی بازار او، بازارها
عاشقان دردکش را در درونه، ذوقها
عاقلان تیرهدل را در درون، انکارها
عقل گوید: پا منه کاندر فنا جز خار نیست
عشق گوید عقل را: کاندر توست آن خارها
هین خمش کن خار هستی را، ز پای دل بکن
تا ببینی در درون خویشتن، گلزارها
مجتبیٰ فرد
دوشنبه 28 شهریورماه سال 1390 ساعت 09:35
انتخاب زیبایی بود..
سلام
سلام بر شما
سپاس...