آوردگاه تهمت و انگ است کشورم
مثل دلم گرفته و تنگ است کشورم
«من» اعتراف میکنم «او» دزد بوده است
موضوع خندههای فرنگ است کشورم
«این» میکشد که: سهم من و «آن» که: سهم من
حس میکنم غنیمت جنگ است کشورم
دشمن کدام؟ دوست کدام است؟ چاره چیست؟
دیگر نپرس خسته و منگ است کشورم
بیش از صدای دلکش گنجشک و جوی آب
در خاطرش غریو تفنگ است کشورم
پیرایههای ململ و «مخمل» نیاز نیست
بیمخمل و ملیله قشنگ است کشورم
شمشیر شیشهایت حریفش نمیشود
بگذر از این معامله، سنگ است کشورم
•
گفتند: مثل گربه نشسته است! ساکت است
دیدند ناگهان که پلنگ است کشورم
سلام.خیلی وبلاگ زیبایی دارین.خوشحال میشم به من هم سر بزنید.