ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

حسین جنّتی

امان ندیده کسی از گزند حیله‌ی خویش
که حبس کرده خودش را قفس به میله‌ی خویش

مباد فتنه چو فانوس در دلت باشد
که نیست راه رهایی هم از فتیله‌ی خویش!

به فکر فتح جهان آن قبیل می‌افتند
که بر نیامده‌اند از پس قبیله‌ی خویش!

به فکر فتح جهان‌اند و می‌توانی دید
هزار مساله دارند در طویله‌ی خویش!

فغان که این دله‌دزدان به وهم گرد زمین
چنان خوش‌اند که فرزند من به تیله‌ی خویش!

کدام می‌کشدم، عنکبوت یا نسّاج؟
چه‌ها که دیده‌ام از روزنان پیله‌ی خویش

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد