ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
این روسری، آشفتهی یک موی بلند است
آشفتگی موی تو دیوانهکننده است
بالقوّه سپید است زن امّا زن این شعر
موزون و مخیّل شده و قافیهمند است
در فوج مدلهای مدرنیته هنوز او
ابروش، کمان دارد و گیسوش کمند است
پرواز تماشایی موهای رهایش
تصویرِ رها کردن یک دسته پرنده است
دل، غرق نگاهی است که مابینِ دو پلکش
یک قهوهای سوختهی خیرهکننده است
با اخم به تشخیصِ پزشکان سرطانزاست
خندیدن او عامل بیماری قند است
تصویر دلش با کمک چشمِ مسلّح
انگار که سنگی تهِ شیئی شکننده است
شاید به صنوبر نرسد قامتش امّا
نسبت به میانگین هماین دوره بلند است
ماه است و بعید است که خورشید نداند
میزان حضور و حذرش چند به چند است
مجتبیٰ فرد
سهشنبه 4 مردادماه سال 1390 ساعت 01:49