ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

محسن رضوانی

در این دیار سربی، یک استکان، هوا نیست
درد و غم و مرض هست؛ یک جرعه‌ی دوا نیست

معشوقه‌های این شهر، بر چهره، ماسک دارند
احوال عاشقان نیز، چندی است روبه‌راه نیست

فرهاد، آسم دارد، خسرو، سیاه‌سرفه
هیچ آدمی به فکر شیرین بینوا نیست

«اطفال و سالمندان» در خانه‌ها اسیرند
ویران شود هر آن‌جا، غوغای بچه‌ها نیست

تاوان دیدن تو، سنگین‌تر از جریمه است
من زوجم و تو فردی، این شهر جای ما نیست

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد