ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
باغ با دلهره در حال شکوفا شدن است
رود با همهمه آمادهی دریا شدن است
ابرها لکّهی دامان زمین را شستند
خاک در تاب و تب گرم مطلّا شدن است
سر زد از پیرهن پارهی شب، یوسف ماه
دولت گمشده در معرض پیدا شدن است
بگسل ای سلسله، ای سلسلهی ممتد شب
نوبتی باشد اگر، نوبت فردا شدن است
ای گشایندهترین دست، کلید تو کجاست؟
قفل این پنجرهها منتظر وا شدن است
گوش کن ای شب کر! صحبت صبح است و سحر
آفتاب آمده کِی فرصت حاشا شدن است
مجتبیٰ فرد
چهارشنبه 18 خردادماه سال 1390 ساعت 07:53