خدا را کدخدا! ای حاکم آبادی بالا!
بگو تا دخترت دریابد این حال خرابم را
بگو زلف سیاهش را نریزد بر سر و رویش
نیامیزد به ظلمت قرص ماه و آفتابم را
بگو بر من بشوراند جوانان دهاتی را
ببیند غیرت طوفانتبار عشق نابم را
بگو تا دخترت پایین بیاید از خر شیطان
بگو نگذار تا ناگه بگیرد خون، رکابم را
بگو این عاشق از آن عاشقان داستانی نیست
بگو این کلّهخر، میبندد از نو، راه آبم را
خلاصه گفته باشم کدخدا دیگر خودت دانی
هماین حالا همین امروز میخواهم جوابم را
مردان در صید عشق به وسعت نامتناهی نامردند؛ گدایی عشق می کنند تا وقتی مطمئن به تسخیر قلب زن نشده باشند، اما همین که مطمئن شدند مردانگی را در کمال نامردی به جا می آورند.
سعیده خانم سلام
راست میگی واقعا من نیز بعضی اوقات که خودمو محاکمه میکنم به این حرفت می رسم که خود من آدم نامردی بودم اگه از کسی خوشم می آمد آنقدر دنبالش می رفتم که توجه اش را جلب کنم و وقتی نرمش می دیدم انگار آب سردی بود که روی می ریختن و ناگاه گم می شدم
کامنتا رو...
اومدم بگم از ترکیب عاشق کله خر بسی خوشم آمد
یکی این رو اشتباهی اینجا جا گذاشته.
اگه دیدینش بگین بیاد ببردش.