ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

محمدعلی بهمنی

من از چه چیز تو ای زندگی کنم پرهیز
که انعطاف تو، یک‌سان نشسته در هر چیز
 
تفاهمی است میان من و تو و گل سرخ
رفاقتی است میان تو و من و پاییز
 
به فصل فصل تو معتادم، ای مخدّر من!
به جوی تشنه‌ی رگ‌های من، بریز بریز
 
نه آب و خاک که آتش، که باد می‌داند
چه صادقانه تو با من نشسته‌ای، من نیز
 
اسیر سِحر کلام توام، بگو: بنشین
مطیع برق پیام توام، بگو: برخیز
 
مرا به وسعت پروازت ای پرنده! مخوان
که وا نمی‌شود این قفل با کلید گریز

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد