ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

جواد زهتاب

چنان سیلی که می‌پیچد به هم آبادی ما را
غم تو می‌برد با خود، تمام شادی ما را

به این امید می‌گردم که تا خاک رهت گردم
که دامانت برانگیزد غبار وادی ما را

مرا هر چند می‌خواهی ولی در بند می‌خواهی
رها کن گیسوانت را، بگیر آزادی ما را

تو از لیلی نسب داری من از نسل جنون هستم
از این به‌تر چه خواهی نسبت اجدادی ما را

اگر با قیس می‌سنجی، جنونم را تماشا کن
هوای بیستون داری، ببین فرهادی ما را

هوای مشکِ گیسویی، خیال چشمِ آهویی
ببین بر باد داد آخر، سر صیّادی ما را

نظرات 2 + ارسال نظر
زهرا مشیر شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 23:58 http://www.akhshij.blogfa.com

سلام ممنون از وب خوبت و مطالب بهترت استفاده کردم و منتظرتم

عبد الحمید روحانی جمعه 22 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 09:31

قصه ی زلف که گفتی به کجا باید دید/روی مهپاره نوشتی به کجا باید دید/ما وآن بحث وگرفتاری دنیای دنی/خال دردانه که سفتی به کجا باید دید/خوش بحالت که چنین طبع ظریفی داری/دل ز اغیار برفتی به کجا باید دید-عبد الحمید روحانی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد