ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

طیبه برزویی‌نژاد

امشب اتاق، عطر نگاه تو را نداشت
دنیای کوچکی شده ‌بود و خدا نداشت

از بس که بغض، پنجره‌ها را گرفته ‌بود
دیگر برای ابر نیازی به ها نداشت

در وسعت هوای مه‌آلود پنجره
شیشه برای اسم کسی جز تو جا نداشت

اسم تو روی شیشه‌ی دل، اشک شد، چکید
لبخند بدون تو دیگر صفا نداشت

این گریه، چوب عشق تو بوده است بر دلم
اما شبیه چوب خدا شد، صدا نداشت

ای کاش دست‌های دعایم شکسته بود
حسّی ولی به تو – به تو بی‌وفا- نداشت
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد