بزن زخمزبان، از زهر پُر کن استکانم را
که خود با دست خود بر باد دادم دودمانم را
بخواهم یا نخواهم سرنوشتم را پذیرفتم
پذیرفتم که تنها بگذرانم هفتخوانم را
شکایت از شکست ناجوانمردانه جایز نیست
که خود در آستین پرورده بودم دشمنانم را
پشیمانم اگر نالیدهام از بخت نابختم
در این جا هیچکس حتا نمیفهمد زبانم را
سراغ زندهمانی یا سراغ مرگ باید رفت
خداوندا چه مشکل طرح کردی امتحانم را