ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

الهام دیداریان

بزن زخم‌زبان، از زهر پُر کن استکانم را
که خود با دست خود بر باد دادم دودمانم را

بخواهم یا نخواهم سرنوشتم را پذیرفتم
پذیرفتم که تنها بگذرانم هفت‌خوانم را

شکایت از شکست ناجوان‌مردانه جایز نیست
که خود در آستین پرورده بودم دشمنانم را

پشیمانم اگر نالیده‌ام از بخت نابختم
در این جا هیچ‌کس حتا نمی‌فهمد زبانم را

سراغ زنده‌مانی یا سراغ مرگ باید رفت
خداوندا چه مشکل طرح کردی امتحانم را

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد