ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

محمدکاظم کاظمی

هم‌سایه -چشم بد نرسد- صاحب زر است
چون صاحب زر است، یقیناً ابوذر است

کم‌کم به دست مرده‌دلان غصب می‌شود
باغی که در تصرّف گُل‌های پرپر است

چون و چرا مکن که در این کشت‌زار وهم
هر کس که چون نکرد و چرا کرد، بهتر است

صبح از مزار خط‌شکنان زنده می‌شود
شاعر هنوز در شکن زلف دل‌بر است

ای بُرده هرچه بوده! چه داری که پس دهی؟
اصلاً بیا و فرض کن امروز محشر است

گفتید: «لب ببند که با هم برادریم»
من یوسفم، که است که با من برادر است؟

ما دل به ره‌نمایی این‌ها نبسته‌ایم
پایی اگر دراز کنی، جاده رهبر است

با سنگ‌ها بگو که چه اندیشه می‌کنند
حتّا بدون بال، کبوتر کبوتر است

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد