دریا از این لحاظ به انسان نمیخورد
دریا گرسنه نیست، غم نان نمیخورد
دریا دلش همیشه پر از سفرهماهی است
غصه برای سفرهی بی نان نمیخورد
دریا دلش برای خودش شور میزند
مانند برکه غصهی باران نمیخورد
او مثلِ ما برای دو- سه سکهی سیاه
سوگندِ بیاراده به قرآن نمیخورد
پیشش نشستهام که به او گوشزد کنم:
آزاده غیر غصّه از این خوان نمیخورد
فصلِ بهار گم شده و هیچ شاعری
نان در قبال شعرِ زمستان نمیخورد
یک بزرگی از بستگان که خیلی اهل افاضات هست همیشه می گفت دریا گشنه نیست
دقیقا عین این شعر
میگفت هیچ وقت آدمها رو نمیخوره
هر کس هم توش غرق بشه می اندازتش بیرون
نگهش نمیداره
از ابیات فوق العاده زیبا و هارمونیک این شعر همون مصرع منو گرفت
دریا گرسنه نیست، غم نان نمی خورد
و در مقابل:
از خوردن آدمی، زمین سیر نشد