ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

زهرا حیدری

می‌توانیم به همان غار قدیمی برگردیم
میوه‌هایمان را  قسمت کنیم
و شانه به شانه‌ی هم در تماشای ماه شریک شویم
تو از شکار آهوان چابک برگردی
من گرمی اجاقت شوم
تو گله‌ها را به دشت‌های دور ببری
من در لالایی‌هایم
برای پرآبی چشمه‌ها دعا کنم
تو گندم بکاری
من بوی نان تازه شوم

می‌توانیم...
اما کمی دیر است
نه ماشین‌های چرخ گوشت
انگشت‌های مرا پس می‌دهند
نه ارّه‌های بی‌رحم برقی
بازوان تو را
ما مانده‌ایم و کودکی
که دستش
به پانزدهمین دکمه‌ی آسانسور نمی‌رسد!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد