ای دل تو که مستی - چه بنوشی چه ننوشی-
با هر میِ ناپخته نبینم که بجوشی
این منزل دلباز نه دزدی است نه غصبی
میراث رسیده است به ما خانهبهدوشی
دلسردم و بیزار از این گرمی بازار
غمهای دمِ دستی و دلهای فروشی
رفته است ز یاد آن همه فریاد و نمانده است
جز چند اذان چند اذان در گوشی
نه کفر ابوجهل و نه ایمان ابوذر
ماییم و میانمایگی عصر خموشی
ما شاعرکان قافیهبافیم و زبانباز
در ما ندمیده است نه دیوی نه سروشی
فرقی نمی کند ای دل چه بنوشی چه ننوشی!
سلام دوست گرامی.
من از دوستان مهدی سیار هستم.
چند روز قبل از ایشون جویای غزل ؛شاید اگر از آب کوفه خورده بودم؛ شدم و گفتم مهدی من همه غزلهاتو شنیدم اما اینو نشنیدم.
مهدی با تعجب گفت: خوب حق داری آخه من این شعر رو نگفتم!
اگر لطف کنید از خودش هم جویا بشید تا مطمئن بشید.
این آدرس وبلاگشه.
www.mmsayyar.blogfa.com
موفق و موید باشید انشالله.
دوست عزیز
ممنون از تذکرتان
این غزل متعلق به آقای «هوشنگ دیناروند» که تصحیح شد.
باز هم ممنون.