ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

مریم جعفری آذرمانی

بابا قرار بود خدا را بیاورد
ده قرنِ پیش، رفته که فردا بیاورد

باید شبانه‌روز بجنگم برای صلح
دیگر چقدر صبر کنم تا بیاورد

از بس که مرده‌ایم زمین باد کرده است
چیزی نمانده است که بالا بیاورد


پوسیده می‌شوی و سپس کشف می‌‌شوی
با شکل تازه کیست تو را جا بیاورد

نه بودن و نبودنِ من، مساله منم
حالا چه فرق، یا ببرد یا بیاورد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد