ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

حامد عسکری

شانه‌هایت هست خانم، کوه می‌خواهم چه کار؟
زلف وا کن، جنگل انبوه می‌خواهم چه کار؟
 
ساده شاعر می‌شوم... در شهر ...با لبخند تو
عشق؛ اسطوره‌ای نستوه می‌خواهم چه کار؟
 
غرق کن من را نیاگارای خرمایی به دوش
سیل ابریشم که باشد نوح می‌خواهم چه کار؟
 
«آه» را بر عکس کردم «ها» کنم آیینه را
نیستی، آیینۀ بی‌روح می‌خواهم چه کار؟
 
تیغ ابرو می‌کشی و بعد می‌گویی برو...
این‌همه قافیۀ مجروح می‌خواهم چه کار...

نظرات 1 + ارسال نظر
سمیرا سه‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 14:01

من انقدر غرق شعرهاتون میشم که دیگه پاک فراموش میکنم نظر بدم . . .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد