خویش را یک لحظه گر گم میکنی
رهروا! راه گذر گم میکنی
گر نمیجویی خودت را در زمین
در سما، شمس و قمر گم میکنی
هر قدر پیداگری نزد کسان
پیش بیفرهنگ، فر گم میکنی
آفتاب سینهات بنشست اگر
روز هم، راه سفر گم میکنی
میدهد یا نه، کمربندت، جهان
در ته بارش کمر گم میکنی
رستم! از راه سمنگان بازگرد
رخش مییابی، پسر گم میکنی
ای پرستو، جانفدایی چون تو نیست
با خیال لانه پر گم میکنی