ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

ناصرالدین شاه قاجار

عشق‌بازی کار هر شیّاد نیست
این شکار دام هر صیّاد نیست

عاشقی را قابلیت لازم است
طالب حق را حقیقت لازم است

عشق از معشوقه اول سر زند
تا به عاشق جلوه دیگر کند

تا به حدی که برد هستی از او
سر زند صد شورش و مستی از او

شاهد این مدعی خواهی اگر
بر حسین و حالت او کن نظر

روز عاشورا در آن میدان عشق
کرد رو از جانب سلطان عشق

بارالها این سرم این پیکرم
این علم‌دار رشید این اکبرم

این سکینه، این رقیه، این رباب
این عروس دست و پا از خون خضاب

این من و این ساربان، این شمر دون
این تن عریان میان خاک و خون

این و من این ذکر یارب یاربم
این من و این ناله‌های زینبم

پس خطاب آمد ز حق: کای شاه عشق
ای حسین ای یکه‌تاز راه عشق

گر تو بر من عاشقی ای محترم
پرده برکش من به تو عاشق‌ترم

غم مخور چون من خریدار توام
مشتری بر جنس بازار توام

هر چه بوده داده‌ای در راه ما
مرحبا صد مرحبا خود هم بیا

خود بیا که می‌کشم من ناز تو
عرش و فرشم جمله پاانداز تو

لیک خود تنها میا در بزم یار
خود بیا و اصغرت را هم بیار

خوش بود در بزم یاران بلبلی
خاصه در منقار او برگ گلی

خود تو بلبل، گل؛ علیِ اصغرت
زودتر بشتاب سوی داورت

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد