ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

علی‌اکبر داوری

گیرم گلاب ناب شما اصل قمصر است
اما مگر نه حاصل گل‌های پرپر است؟

صحرا، شهید داده‌ی لیلا و قیس‌هاست
این سرزمین سبز اگر لاله‌پرور است

پامال کن تو نیز دلم را که غافلی
پاخورده‌اش عزیز من این فرش بهتر است

گیرم هزار بار بیفتم به خاک و خون
پرواز: مشق عاشقیِ هر کبوتر است

پی می‌بری که صاحب «اندیشه» بوده‌ام
فردا که شهر شاهد تشییع یک «سر» است

فردا برابریم، که صاحبْ سر شما
با پیکر بدون سر من برابر است

ما و قصاص قبل جنایت؟! نه، گرچه... آه!
قابیل سال‌هاست که با ما برادر است

... تا عشق کوله‌بار مرا بسته، دوستان
جای درنگ نیست که رفتن مقدر است

یک پای داده‌ایم به این راه و باز هم
انگار جاده منتظر پای دیگر است

همراه کاروان کسی می‌روم که گفت
«پایی اگر دراز کنی جاده رهبر است»

ما شاعریم و بار رسالت به دوش ماست
شاعر بدون معجزه‌ای هم پیمبر است

دیدیم کعبه گرم هبل‌ها و لات‌هاست
گفتیم پیر و مرشد ما نیز «آذر» است

عرفان اگر به سجده‌ی طولانی است عزیز
ابلیس هم ز پیر شما مولوی‌تر است

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد