ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
درمانده ماندهام دو سه هفته است ای پری
با ما نمینشینی و با ما نمیپری؟
آری منم همان که فراموش کردهای
آیا مرا هنوز به خاطر میآوری؟
بعد از تو من همین غزل نیمهکارهام
تکراری و ورق ورق و پوچ و سرسری
تو بیگمان همان غم عشقی که خواجه گفت:
«کز هر زبان که میشنوم نامکرری»
آن شب که با تو پر زدم و عاشقت شدم
باور نداشتم که تو از جنس دیگری
باور نداشتم که تو با ما غریبهای
باور نداشتم که تو اینجا مسافری
باور نداشتم که به این راحتی مرا
اینجا به حال خود بگذاری و بگذری
گفتی که پیر و خستهدل و ناتوان شدم
اما دروغ بود تو از من جوانتری
زیرا هنوز هم که هنوز است عاشقی
زیرا هنوز هم که هنوز است دختری
ای آرزوی مرده در اعماق زندهرود
یادت به خیر، دختر زیبای بندری