ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

نجمه زارع

هر چه این احساس را در انزوا پنهان کند
می‌تواند از خودش تا کی مرا پنهان کند؟

عشق، قابیل است؛ قابیلی که سرگردان هنوز
کشته‌ی خود را نمی‌داند کجا پنهان کند!

در خودش، من را فرو خورده است، می‌خواهد چه قدر
ماه را بی‌هوده پشت ابرها پنهان کند؟!

هر چه فریاد است از چشمان او خواهم شنید!
هر چه را او سعی دارد بی‌صدا پنهان کند...

آه! مردی که دلش از سینه‌اش بیرون زده است
حرف‌هایش را، نگاهش را، چرا پنهان کند؟!!

خسته هرگز نیستم، بگذار بعد از سال‌ها
باز من پیدا شوم، باز او مرا پنهان کند

نظرات 1 + ارسال نظر
حدیث یکشنبه 30 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 21:42

واقعا حیف همچین شاعر بر جسته ای که الان زیر خاک خوابیده است چقدر این بیت رو با مسمی گفته.
بعد از تو شاید عاقبتِ من نیز مانند خواجه حافظِ شیراز است
من زنده‌ام به شعر و پس از مرگم مردُم نمی‌کنند فراموشم


جایش همیشه خالیست.خدا رحمتت کتد.روحت شاد

مرگ هیچ طایفه ای مثل شاعران، پریشانم نمی کند.
واقعاً که حیف است.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد