ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

حسین منزوی

مرا ندیده بگیرید و بگذرید از من
که جز ملال نصیبی نمی‌برید از من

زمین سوخته‌ام، ناامید و بی‌برکت
که جز مراتع نفرت، نمی‌چرید از من

عجب که راه نفَس، بسته‌اید بر من و باز
در انتظار نفس‌های دیگرید از من

خزان به قیمت جان، جار می‌زنید اما
بهار را به پشیزی نمی‌خرید از من

شما هر آینه، آیینه‌اید و من همه آه
عجیب نیست کز این‌سان مکدّرید از من

اگر فروبنشیند ز خون من عطشی
چه جای واهمه، تیغ از شما، ورید از من

برایتان چه بگویم زیاده بانوی من
شما که با غم من، آشناترید از من
نظرات 1 + ارسال نظر
مرضیه یکشنبه 9 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 07:32

خزان به قیمت جان، جار می‌زنید اما
بهار را به پشیزی نمی‌خرید از من
--------------------
این بیتو خیلی دوس دارم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد