ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

علی‌اکبر یاغی‌تبار - لوطی

لوطی! عصای معجزه‌ات را غلاف کن
مردانگی کن و به شکست اعتراف کن

لوطی! زبان ببند! جهان را نگاه کن
این خاک آسمان‌زده را روبه‌راه کن


دارد قضای حاجت‌مان دیر می‌شود
آقا! دو مستراح جدید افتتاح کن

این نوچگان، دروغ به جام تو ریختند
جای شراب، دوغ به جام تو ریختند

آقا! تفنگ مشقی خود را غلاف کن
بنویس باختی، به شکست اعتراف کن

لوطی! زبان ببند! زمین‌گیر می‌شوی
از بودن و نبودن خود سیر می‌شوی

با این دریدگان، جنم سروری نبود
آقا! زبان ببند که تکفیر می‌شوی

سیمرغ می‌رود که مگس سروری کند
یک بزچران، ازاله‌ی پیغمبری کند

سیمرغ می‌رود که به شهری که مرد نیست
یک جفت «بیضه» صحبت لوطی‌گری کند

این جانیان به حکم تو وقعی نمی‌نهند
باشد که باد معده‌ی‌شان داوری کند

مصلوب این قبیله‌ی پا در وحل شدم
مریم کجاست تا که مرا مادری کند

با ما دریدگان جنم سروری نبود
بگذار تا جناب «شپش»، دل‌بری کند

دیدیم مضحک است جهانی که ساختیم
گفتیم بشکنیم هر آنی که ساختیم

ویرانه بود کون و مکانی که ساختیم
سلاخ‌خانه بود جهانی که ساختیم

نفرین چند مادرِ فرزند‌مرده بود
مجموعه‌ی زمین و زمانی که ساختیم

ننگ بزرگ گستره‌ی کائنات ماست
این «شئ متصل به دهانی» که ساختیم

کُشت و درید و برد و به آتش کشید و خورد
انسان  نبود این حیوانی که ساختیم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد