چشمت، تنت، به هم زدنت، قهر کردنتدنیای من شده است همین باتلاقهامن با کبوتری که تویی اوج میشومارضا نمیکنند مرا این کلاغهامن با تو و تو با من و... نه غیرممکن استبخت مزخرف من و این اتفاقها؟