ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

علی‌اکبر یاغی‌تبار - قصه شیرین خسروان

خدا نخواست نگاه تو بی‌کران باشد
زمین اجازه ندارد که آسمان باشد

به درد سفرۀ آغوش من نخواهد خورد
تنی که هر شبه مهمان این و آن باشد

کنون که شانه تو لایق سر من نیست
چه بهتر است که بالشت این و آن باشد

هزار شکر که پای بهار ما یخ زد
تبرزنی که هوس داشت باغبان باشد

سمند خاطر مردی که گرم تاختن است
درست نیست که علاف مادیان باشد

مرنج از من اگر راندمت کبوترکش
درخت دوست ندارد کلاغ‌دان باشد

مرا حواله به این بیستون کن و بگذار
که عشق، قصۀ شیرین خسروان باشد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد