ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

حامد حسین‌خانی

تو زیبایی و می‌خواهم خود زیباترینت را
من یلدانشین دارم هوای فرودینت را

من آن شهرم که می‌تازند بر ویرانه‌های او
نمی‌خواهی به لبخندی، بسازی سرزمینت را؟

عروس آب‌هایی تو، به جشن ماهیان برگرد
که ساحل دوست می‌دارد، تن دریانشینت را

تو قصر از رقص می‌سازی، بچرخ از روم تا یونان
و در ایران به رقص آور، شبی دیوار چینت را

صدای شهرزاد امشب هزار و یک شبین بار است
که نجوا می‌کند با خود، چنانت را چنینت را

خسوف گاه‌گاه ماه، شادم می‌کند، زیرا
تجسم می‌کند در من، دو چشم آتشینت را

عقیق لب که بر کندوی لبخند تو می‌بینم
کدامش را بتاراجم، نگین یا انگبینت را؟

تمام دشت‌ها دفترچه‌ی شعر تو خواهد شد
اگر در باد بنویسی نگاه نقطه چینت را

برای پیش از اینهایم سراب و حسرت آوردی
شراب و بوسه می‌خواهم، بیاور بعد از اینت را

بر این مِی‌بوسه‌بازی‌ها! ببند ای شیخ چشمت را
که می‌ترسم بر این آیین، دهی بر باد دینت را!

برو ای پیشوا چندین! به کنج عافیت بنشین
و یا بر خیز و چون مستان! بسوزان پوستینت را

نظرات 2 + ارسال نظر
نسیم جمعه 1 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 16:20 http://sherenasim@yahoo.com

سلام
ارتباط عمودی رو اصلا رعایت نکردی
از کجا پریدی به کجا

مریم چهارشنبه 5 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 03:03

من از همکلاسی های قدیمتان هستم دوره کارشناسی خیلی خوشحالم که وبلاگتان را دیدم از اینکه اینقدر تو ادبیات بیشرفت کردین واقعا بهتون تبریک میگم تو انجمن شعر همیشه شنونده شعرهاتون بودم شاید ظاهرا با دوستم میخندیدیم ولی همیشه تحسینتون میکردم با تمام وجود براتون در شعر و زندگی ارزوی موفقیت دارم

منظورتون حامد حسین‌خانیه دیگه؟!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد