ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
با من چه کردهاند که بیآسمان شدم
بر من چه رفته است که آتش به جان شدم
با من چه کردهاید که اینگونه بیخطر
«کبریت نیم سوخته» شهرتان شدم
پادرهواتر از همه حرفهایتان
مضحکترین پدیده مازندران شدم
این هم مصیبتی است که با آلتی که نیست
ارضاگر غریزه سگهایتان شدم
میخواستم بهار شوم باغبان نخواست
میخواستم درخت شوم نردبان شدم