ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
عاشق آن است که یا دیده به گل وا نکند
یا به غیر از گل روی تو تماشا نکند
به گدای تو اگر هر دو جهان را بخشند
رد کند، غیر تو را از تو تمنّا نکند
شرر عشق، تن و جان کسی را سوزد
که چو پروانه به آتش، زده، پروا نکند
شمع، فیضش همه شعله است به پروانه بگو
یا که پروا نکند یا پر خود وا نکند
دیدن روی تو با دادن جان شیرین است
رو نما تا که کسی روی به دنیا نکند
هر چه پیرایه ز مضمون به غزل میبندم
غزلم را به جز از نام تو زیبا نکند