ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

بهروز یاسمی

ای نگاهت نخی از مخمل و از ابریشم
چند وقت است که هر شب به تو می‌اندیشم

به تو آری، به تو یعنی به هم‌آن منظر دور
به هم‌آن سبز صمیمی، به هم‌آن باغ بلور

به هم‌آن سایه، هم‌آن وهم، هم‌آن تصویری
که سراغش ز غزل‌های خودم می‌گیری

به هم‌آن زل زدن از فاصله دور به هم
یعنی آن شیوه فهماندن منظور به هم

به تبسم، به تکلم، به دل‌آرایی تو
به خموشی، به تماشا، به شکیبایی تو

به نفس‌های تو در سایه سنگین سکوت
به سخن‌های تو با لهجه شیرین سکوت

شبحی چند شب است آفت جانم شده است
اول اسم کسی ورد زبانم شده است

در من انگار کسی در پی انکار من است
یک نفر مثل خودم، عاشق دیدار من است

یک نفر ساده، چون‌آن ساده که از سادگی‌اش
می‌شود یک شبه پی برد به د‌‌ل‌دادگی‌اش

آه ای خواب گران‌سنگ سبک‌بار شده
بر سر روح من افتاده و آوار شده

در من انگار کسی در پی انکار من است
یک نفر مثل خودم، تشنه دیدار من است

یک نفر سبز، چون‌آن سبز که از سرسبزیش
می‌توان پل زد از احساس خدا تا دل خویش

رعشه‌ای چند شب است آفت جانم شده است
اول اسم کسی ورد زبانم شده است

آی بی‌رنگ‌تر از آینه یک لحظه به ایست
راستی این شبح هر شبه تصویر تو نیست؟

اگر این حادثه هر شبه تصویر تو نیست
پس چرا رنگ تو و آینه این قدر یکی‌ست؟

حتم دارم که تویی آن شبح آینه‌پوش
عاشقی جرم قشنگی‌ست به انکار مکوش

آری آن سایه که شب، آفت جانم شده بود
آن الفبا که همه ورد زبانم شده بود

اینک از پشت دل آینه پیدا شده است
و تماشاگه این خیل تماشا شده است

آن الفبای دبستانی دل‌خواه تویی
عشق من آن شبح شاد شبانگاه تویی
نظرات 2 + ارسال نظر
شیرین چهارشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 11:54 http://www.tanhaeehayam.blogsky.com

عاشقی جرم قشنگیست واقعا ...

سونامی پنج‌شنبه 10 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 19:09

با خبر باش که سر میشکند دیوارش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد