ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
طوفانتر از همیشه به سمتم وزیدهای
مردی شکستخوردهتر از من ندیدهای
از من مخواه راحت از اینجا گذر کنم
وقتی هزار پیله به دورم تنیدهای
یادم نرفتهست همآن ابتدای کار
گفتی چهقدر دغدغه داری، تکیدهای
ما سرنوشت مشترکی را قدم زدیم
مثل من از بهشت، تو هم سیب چیدهای
این شعر را به چشم تو تقدیم میکنم
این دلسروده را که خودت آفریدهای
دارم به روزگار خودم غبطه میخورم
حالا که صاف و ساده مرا برگزیدهای
گاهی خیال میکنم اینجا نشستهای
گاهی به روی زانوی من آرمیدهای
حتماًَ شگفت ماندهای از کارهای من
دیوانهای شبیه خودت را ندیدهای؟
دیدم شبی به شکل کبوتر تو را به خواب
تا آمدم به سمت تو دیدم پریدهای
:)
بی تابم و دل خسته تر از آه ِ شبانگاه
دارد به کجا می برَدَم این غم ِ جانکاه ؟!
فرجام پلنگانه ام از دست تو مرگ است
از دست تو ای ماه ! تو ای ماه ! تو ای ماه !
لبخند بزن "پنجره ی بسته ی " خود را
بگشای به روی من ِ بدجور " هوا خواه " !
تا دامنه ی دامنت آشفته ترین است ؛
هستی تو دلیل سفر این همه سیّاح
تنها روش "کشف حجاب" تو همین است ،
باید که عمل کرد به " قانون رضا شاه "
" شیرینی " و پابند "اصولت " و چه افسوس !
" فرهاد وَش " اما نشدی "طالب اصلاح "
حنظله ربانی
شعر 13 آبان ( یوم القدر )
به مناسبت گرامیداشت 13 آبان و روز دانش آموز
ـــــــــــــــ
روز ، روز شکوه باورهاست
عاشقی را دوباره تمرین کن
سبز شو در برابر دشمن
سرخ ، خود را فدایی دین کن
روز زرّین دانش آموز است
دانش آموزی آفتابی باش
با تو ایران بهار می ماند
پس بمان سبز و انقلابی باش
باش " فهمیده " ، بابصیرت ، چون
قُمریانی که بی ریا رفتند
مثل آنان که در چنین روزی
پر گشودند و تا خدا رفتند
سروهایی که در برابر حق
سجده کردند و روسپید شدند
غزل سرخ عشق را خواندند
لاله لاله ، همه شهید شدند
واژه واژه شدند جاری تا
واژگون شد خطوط استکبار
پای طاغوت را قلم کردند
وَ سرودی شدند معنادار
روزی از جنس روزهای خداست
قدر آن قدر لیله القدر است
برکاتش برای ما این " روز "
پربها مثل غزوه ی بدر است
پس بیا تا توان به تن داری
حرمتش را بدار فرزندم !
تا همیشه شعارت این باشد :
« من به این انقلاب پابندم »
حنظله ربانی
13 آبان 96