کیست برخیزد از این دشتِ معطّل در برف؟
میدَوَد خونِ کسی آن سویِ جنگل در برف
کیست برخیزد و این مویة مدفون از کیست؟
بوی کمبختی ما میدهد، این خون از کیست؟
کیست برخیزد و در جوش، چه میبینم؟ آه!
خونِ معصوم سیاووش، چه میبینم؟ آه!
دستِ امدادِ که بود اینسوی پَرچین واماند؟
این خدا کیست که در خوانِ نخستین واماند؟
آی دوزخسفران! گاهِ دریغ آمدهاست
سر بدزدید که هفتاد و دو تیغ آمدهاست
طعمة تلخ جحیمید، گلوگیرشده
چرکِ زخمید ـ که کوفه است ـ سرازیر شده