ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
شاید این بار بیایی و زمین، تر باشد
حال این مزرعهی سوخته، بهتر باشد
شاید این بار که از شهر میآیی در ده
خاک، آبستن یک حاصل دیگر باشد
مُردم از بس که برای تو نوشتم، برگرد
فقط ای کاش که این، دفعهی آخر باشد
شاید این بار خدا خواست و تا برگشتی
صبح با چادر گلدار، دمِ در باشد
مُردم از بس که خبرهای بد آورد کلاغ
بزند پشت در این بار، کبوتر باشد