ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
لبخند زدن معجزهی لبرطبیهاست
دنیا به خدا تشنهی گیلاسلبیهاست
یک شاخه گل سرخ در آغوش گرفتن
این اوج تمنای قوطی حلبیهاست
تشبیه شما به غزل و ماه و ستاره
همسایه! ببخشید اگر بیادبیهاست
ناخن بجَوی، بغض کنی، قهوه بنوشی
این عادت هر روزهی آدمعصبیهاست
گفتی غزلت تازه شده، دست خودم نیست
از لطف خرامیدن چادر عربیهاست
مجتبیٰ فرد
شنبه 18 اردیبهشتماه سال 1395 ساعت 23:17
دریایی و آوازه ات بدجور پیچیده است
این گونه خورشید از نگاهت نور پاشیده است
خورشید هم وقتی که می تابد بدون شک
( مرجع ) شما هستی و او در حال ( تقلید ) است
دیریست آقا ! تختتان خالیست و این تخت
جنسش نه از تخت ( سلیمان ) و نه ( جمشید ) است
من مانده ام تا عاشقانت سخت مجنون اند
( مجنون ) چرا سهمیه ی آن ( قیس ) و این ( بید ) است
شاید کسی ( کی می رسد باران ِ) نیما را
از ( قاصد روزان ابری ) ها نپرسیده است
این ( عید ) ها یک روزه اند و کاش برگردید
وقتی فرج نائل شود ، هر روز ما ( عید ) است
حنظله ربانی