-
یاسر قنبرلو
سهشنبه 27 خردادماه سال 1393 02:14
بچهها دیکته دارید، قبولی سخت است هر کسی درس نخواند به خدا بدبخت است حرفها مثل همند از همه جا میآیند گاه چسبیده به هم، گاه جدا میآیند جملهها اکثرشان سخت و دو پهلو هستند جملهها مثل دو تا دوست به هم وابستهند بچهها روز مهمی است! بخوانید که من سر قولی که ندادید، بمانید که من دوست دارم جلوی چشم کسی بد نشوید از...
-
علیاکبر یاغیتبار
یکشنبه 25 خردادماه سال 1393 00:00
سخن از مرگ صدا رفت سکوت آوردم واقعیت که عبث شد هَپَروت آوردم من برای تو که در اوج حقیقیت بودی شعری از دفتر آقای سکوت آوردم تو به معراج رساندی غزل نابت را من ولی تا بتوان گفت هبوط آورم کاسهلیسی و رذالت که به بازار آمد رفتم و یک دل بی باد و بروت آوردم بعد از اینکه به هوای تو زمینگیر شدم یک غزل غربتِ ضدّ ملکوت آوردم...
-
احسان افشاری
شنبه 24 خردادماه سال 1393 12:26
آسمان تار، زمین تور، خیابان تیر است آه این کوچه، قدمگاه کداماین شیر است؟ من کجا با که قراری ابدی داشتهام در تابوت تو را پنجره انگاشتهام کِی کلاه از سرم افتاد، زمستان آمد کِی دو تا ابر بههم خورد که باران آمد من کجا دست به یال تو زدم سنگ شدم کِی قلم دست تو افتاد که من رنگ شدم چتر با یاد تو ساییدم و باران آمد با تو...
-
علیاکبر یاغیتبار
جمعه 23 خردادماه سال 1393 17:31
ای کاش غزلهای مرا باد نمیبرد ای کاش مرا هیچکس از یاد نمیبرد ای کاش سر این همه سودایی ما را پُرچانگی حضرت جلاد نمیبرد ای کاش که حیثیت ناداشتهام را افکار دهنپرکن اجداد نمیبرد امروز به جز نامی از ابنیّه نمیماند دیروز اگر شعر مرا باد نمیبرد ای کاش شب شعر مرا حافظهی شرق مانند جهانبینیات از یاد نمیبرد ای کاش...
-
عبدالمهدی نوری
پنجشنبه 22 خردادماه سال 1393 10:53
میخندی و لباس شب از شهر میدری اینگونه در نظام جهان دست میبری دامن خلیج، چهره خزر، مو هزار چم در یک نگاه پنجرهای رو به کشوری خواهان «پهلوی» شده این شهر... بلکه تو برداری از هراس «رضا شاه»، روسری باور نکردنیست پس از قرنها هنوز چون دلبران دورهی سعدی، ستمگری مویت سپاه موج و دلم قلعهای شنیست جنگی نبوده است به...
-
کاظم بهمنی
چهارشنبه 21 خردادماه سال 1393 11:57
ای درآمیخته با هر کسی از راه رسید میتوان از تو فقط دور شد و آه کشید پرچم صلح برافراشتهام بر سر خویش نه یکی، بلکه به اندازهی موهای سفید سالها مثل درختی که دَم نجاری است وقت روشن شدن ارّه، وجودم لرزید ناهماهنگی تقدیر نشان داد به من به تقاضای خود اصرار نباید ورزید شب کوتاه وصالت به گمان شد سپری دست در زلف تو نابرده...
-
علیاکبر یاغیتبار
سهشنبه 20 خردادماه سال 1393 10:43
ما مثل صراط عشق دیوار شدیم مانند خودت پوچ و ولنگار شدیم حق، گرم شمارش غلطهایش بود ما نیز به اشتباه تکرار شدیم ما منکر اعجاز بهاران بودیم یک عمر فقط «فاجعهباران» بودیم تنها هنر بزرگ ماها این بود که باعث ویرانی یاران بودیم تا با غزل و ترانه بیعت کردیم با هر که رسیدیم جنایت کردیم هر کس به کسی خیانتی کرد و گذشت ما نیز...
-
احسان افشاری
دوشنبه 19 خردادماه سال 1393 12:43
پلک بستی که تماشا به تمنا برسد پلک بگشا که تمنا به تماشا برسد چشم کنعان نگران است خدایا مگذار بوی پیراهن یوسف به زلیخا برسد ترسم این نیست که او با لب خندان برود ترسم این است که او روز مبادا برسد عقل میگفت که سهم من و تو دلتنگی است عشق فرمود: نباید به مساوا برسد! گفته بودم که تو را دوست ندارم دیگر... درد آنجا که...
-
علیاکبر یاغیتبار
یکشنبه 18 خردادماه سال 1393 09:38
آشفتگی من به شما ربط ندارد یعنی به شما یخ زدهها ربط ندارد هر چیز دلم خواست، مجازم که بگویم فریاد حماقت به صدا ربط ندارد درمذهب عاشق خبر از ضابطهای نیست لامذهبیاش هم به خدا ربط ندارد آواز سکوت است دلم، ترجمهاش کن ناز نفسی که به هوا ربط ندارد گفتند که گل کردنتان زینت این جا است گفتیم که این باغ به ما ربط ندارد...
-
نغمه مستشارنظامی
شنبه 17 خردادماه سال 1393 02:44
چه جملهای که مکان و زمان نمیخواهد به هر زبان که بگویی... زبان نمیخواهد چه جملهایست که از تو برای اثباتش به جز دو چشم، دلیل و نشان نمیخواهد چه جملهایست که وقتی شنیدم از دهنت دلم به جز دل تو، همزبان نمیخواهد ستارهها همه دور مدارشان باشند تو ماه من شدهای، کهکشان نمیخواهد تو ماه من، پر پرواز من شدی، با تو پُر...
-
اصغر عظیمیمهر
جمعه 16 خردادماه سال 1393 01:17
پایم از اینجا بریدهست و سرم جا مانده است زخم تردیدی به روی باورم جا مانده است کاملاً عاشق نخواهم شد از این پس بخشی از روح من در عشقهای دیگرم جا مانده است اینکه هر شعری که میگویم پریشان میشود تار مویی از تو لای دفترم جا مانده است آتش در زیر خاکستر کماکان آتش است بخشی از چشم تو در خاکسترم جا مانده است با خیالت شب...
-
علیمحمّد محمّدی
جمعه 16 خردادماه سال 1393 01:15
چند وقت است نمیبینمت، ای سادهی من مثنوینوشٍ غزلریز، پریزادهی من به تو بخشید خدا، این همه زیبایی را و به تحسین تو این طبع خدادادهی من قطرهای از مِیِ چشمان تو را نوشیدم که بدان مست شد این ساغر بیبادهی من به کجا میبریام؟ ای هدف مبهم و دور آخرش سر به کجا مینهد این جادهی من؟ میکِشد سمت خودش جذبهی چشمان تو،...
-
محمدرضا ترکی
جمعه 16 خردادماه سال 1393 01:13
صدا شدم که بخوانم ولی سکوت شدم به گرد حنجرهام تار عنکبوت شدم تو بیدریغتر از آفتاب میتابی شگفت نیست اگر چون کویر لوت شدم تو عین میوهی ممنوعی و شگفت این جاست تو را نچیده سزاوار این هبوط شدم دعای من به اجابت نمیرسد بیتو بدون فایده یک عمر در قنوت شدم هجوم ثانیهها بیتو هر چه بود گذشت ولی به سود که فرسودهی سکوت شدم
-
فرشید فرهادی
پنجشنبه 15 خردادماه سال 1393 02:51
آن غم که همه عمر به پایش طی شد در خمرهی تنهائی و عزلت، مِی شد آن خاطره کز ذهن نمیرفت برون چون توسن باد در قفایش هی شد آن بغض گلوگیر که میکُشت مرا افتاد، شکست، آن گلو هم نِی شد تفتیده کویر سینه از دولت اشک آباد شد از سبزی رویا، ری شد از دام غمش جستم و اینک آزاد من، من شدم و تو هم ضمیرش وی شد
-
سیّدروحالله مصطفوی خمینی
چهارشنبه 14 خردادماه سال 1393 00:57
غم مخور، ایام هجران رو به پایان میرود این خماری از سر ما میگُساران میرود پرده را از روی ماه خویش بالا میزند غمزه را سر میدهد غم از دل و جان میرود بلبل اندر شاخسار گل هویدا میشود زاغ با صد شرمساری از گلستان میرود محفل از نور رخ او نورافشان میشود هر چه غیر از ذکر یار از یاد رندان میرود ابرها از نور خورشید رُخش...
-
غلامعباس سعیدی
یکشنبه 11 خردادماه سال 1393 00:02
خدا را شکر میخندی هوا هم کاملاً صاف است عزیزم! خانه معذورم ولی یک پارک، اطراف است قدت ترکیببند سعدی و رویت، گلستانش لبانت بیتِ حافظ، چشمهایت شرح کشّاف است به جای کعبه، مردم زائر چشم تو میگردند پیِ ثبت نگاهت سازمانِ حج و اوقاف است مبند آن چشم آهو را که شیرین میپرد انگار شکارش از کران تا بیکران از قاف تا قاف است...
-
سیّدعبدالحمید ضیایی
یکشنبه 11 خردادماه سال 1393 00:01
زیبایِ دورِ فراموش! معشوقِ مکتوبِ بینام امشب کمی مهربان باش، تلخ است و گس، طعم ایام ای عطرِ لیمو و زیتون، در باغهایِ جلیله ای مریمِ مجدلیه، وقتِ تماشایِ اعدام ای سوسنِ دشتِ شارون! ای دخترِ حضرتِ تاک پس کو سلیمانِ عاشق، تا جامها از پیِ جام ایمان و نانی ندارم، من زاهدی لیبرالم پرهیز از تو حرام است، از این همه باغِ...
-
محمد عابدینی
چهارشنبه 7 خردادماه سال 1393 01:28
حتی پس از آن توبه و پیمانه شکستن از طعم سبویت نتوان ساده گذشتن طوفان شده دریای غزل در دلم اما با لب زدهای بر لب من مُهر نگفتن این حسرت دیرینه به دل مانده که ای کاش قسمت بشود ثانیهای با تو نشستن گیسوی تو در باد و چه آسان شده بر من با دیدن این منظرهها شعر نوشتن هر تار تو تیری به دل و پود تو توری کی میشود از این همه...
-
تقی سیّدی
چهارشنبه 7 خردادماه سال 1393 01:27
مغرور هستی و دنبال قدرتی معلوم میشود اهل سیاستی با چشمهای خود، هی ناز میکنی گمراه میکنی، من را به راحتی لب وا نمودنت، آغاز اغتشاش هم فتنه میکنی هم بیبصیرتی! مانند دیگران، با من مخالفی من بی کسم و تو، همرأی ملّتی شورای عاشقان! من را کمک کنید از دست دلبرم، دارم شکایتی وقتی که دلبرت در حزب دیگر است دور از عدالت...
-
غلامعباس سعیدی
چهارشنبه 7 خردادماه سال 1393 01:25
در خیابان خسروی نو بود طرفِ باغ نادری میرفت چادری ظاهراً نبود اصلاً ولی آن روز چادری میرفت چارراه آمد و گمش کردم چارسو را دقیق کاویدم حرم از دست راست میرفتند دیدم او را از آن وری میرفت ناز مانند مادهآهویی زیر تیر نگاهت اما رام گر که میدیدیش به چشمی پاک یا به چشم برادری، میرفت چشمها دو پیالهی لبریز، گونه...
-
سعید صاحبعلم
سهشنبه 6 خردادماه سال 1393 15:14
اگر یک بار دیگر فرصتی باشد که تا دنیا بیایم دوست دارم تا قیامت در کُما باشم دلم یک دوست میخواهد که اوقاتی که دلتنگم بگوید: خانه را ول کن بگو من کِی، کجا باشم؟
-
رضا نیکوکار
سهشنبه 6 خردادماه سال 1393 01:37
خوابیدهای آرام مثل بچهقوها بیدارم اما با تمام آرزوها بیدارم و حال مرا باید ببخشی که دست بردم بیاجازه لای موها من انجماد سالها تنهاییام... آه آتش بریز، آتش برایم در سبوها با دست خالی آن قدَر پای تو ماندم که قطرهقطره جمع شد این آبروها یک چشمه از کلّ هنرهای تو کافیست تا آب رفته باز برگردد به جوها وقتی تو باشی هیچ...
-
مجید عابدی
سهشنبه 6 خردادماه سال 1393 01:36
کفر است و غزل آیهی شیطانی چشمت ای کفر و غزل، مست مسلمانی چشمت دل، مست عراقی غزلهای نگاهت جان، شیفتهی سبک خراسانی چشمت دمساز لبت، رودکی شوق بخاراست ای شاه جهان، بی سر و سامانی چشمت من، شروهترین فایز شبهای جنوبم زندانی خاقانی شروانی چشمت عطار نشابوریِ گلهای بهشتیست قانون شفای مژهدرمانی چشمت گم میشود اسطورهی...
-
تقی سیّدی
سهشنبه 6 خردادماه سال 1393 01:36
یک قطره اشک از چشمهای او جاری شود سونامی یعنی این یک تار از مویش رها باشد تعریف ناآرامی یعنی این گلپونههای وحشی چشمش، شب تا سحر آواز میخواند بغض پر از سوزی که میبینی در چهچه بسطامی یعنی این وقتی که گیسو را بپیچاند بر گردنت آنگاه میفهمی «مجموعهای از اعترافات یک آدم اعدامی» یعنی این وقت اذان وقتی که میآید،...
-
کاظم بهمنی
دوشنبه 5 خردادماه سال 1393 02:55
قدرنشناسِ عزیزم، نیمهی من نیستی قلبمی اما سزاوار تپیدن نیستی! مادرِ این بوسههای چون مسیحایی ولی مرده خیلی زنده کردی، پاکدامن نیستی من غبارآلودِ هجرانم، تو اما مدتیست عهدهدارِ آن نگاهِ لرزهافکن نیستی یک چراغ از چلچراغ آرزوهایت شکست بعدِ من اندازهی یک عشق روشن نیستی لاف آزادی زدی؛ حالا که رنگت کرده فصل از گزندِ...
-
یاسر قنبرلو
شنبه 3 خردادماه سال 1393 09:25
داد و بیداد نکردم که در اندیشهی من مرد آن است که غم را به گلو میریزد آخرین مرحلهی اوج، فرو ریختن است مثل فواره که در اوج فرو میریزد من بنایم همه درس است نه تحسین دو شیخ دل نبستم به بنایی که فرو ریختنیست دل نبستم به خودِ مدرسه حتی! چه رسد به عبایی که پس از مدرسه آویختنیست گوسفندانِ فراوان، هوسِ چوپان است آنچه...
-
کاظم بهمنی
پنجشنبه 1 خردادماه سال 1393 11:56
کم به دست آوردمت، افزون ولی انگاشتم بیش از اینها از دعای خود توقع داشتم بید مجنون کاشتم، فکر تو بودم، خشک شد زرد میشد مطمئناً کاج اگر میکاشتم آن که زد با تیغ مکرش گردنم را، خود شمرد چند گامی سوی تو بیسر قدم برداشتم ای شکاف سقف ِبر روی سرم ویران شده کاش از آن اول تو را کوچک نمیپنداشتم آه ِمن دیشب به تنگ آمد، دوید...
-
حامد عسکری
سهشنبه 30 اردیبهشتماه سال 1393 18:22
مثل سابق غزلم ساده و بارانی نیست هفت قرن است در این مصر فراوانی نیست به زلیخا بنویسید نیاید بازار این سفر یوسف این قافله کنعانی نیست حال این ماهی افتاده به این برکهی خشک حال حبسیهنویسی است که زندانی نیست چشم قاجار کسی دید و نلرزید دلش بشنوید از من بیچشم که کرمانی نیست با لبی تشنه و بیبسمل و چاقویی کند ما که رفتیم...
-
محمدحسین ملکیان
شنبه 27 اردیبهشتماه سال 1393 04:49
عاقلان را با هماین دیوانه دشمن کرده است از همآن روزی که فکر با تو بودن کرده است گول این زنجیرهای دور تختش را مخور مرزهای سرزمینش را معین کرده است شک نکن وقتی کنار پنجره میایستد با خودش یک عمر تمرین پریدن کرده است سرنخ دنیای خود را عاقلان گم کردهاند سرنخی که بارها دیوانه سوزن کرده است مشکل دیوانه تنها یک بغل آرامش...
-
یاسر قنبرلو
یکشنبه 21 اردیبهشتماه سال 1393 00:38
هرچه کردم به خودم کردم و وجدان خودم پسر نوحم و قربانی طوفان خودم تک و تنهاتر از آنم که به دادم برسند آن چونآنم که شدم دست به دامان خودم موی تو ریخته بر شانهی تو، امّا من شانهام ریخته بر موی پریشان خودم! از بهشتی که تو گفتی خبری نیست که نیست میروم سر بگذارم به بیابان خودم آسمان سرد و هوا سرد و زمین سردتر است اخوانم...