با سوژهی همیشگیام قهرم، دیشب برای باد غزل گفتم
این شعر یک تفنن اجباری است از روی اعتیاد غزل گفتم
جدی نگیر شعر مرا آقا! جدی نگیر شعر مرا خانم!
کوه غمم اگرچه به ناچاری با واژههای شاد غزل گفتم
خنجر به پشت رفتم و خندیدم تا رو کنم برادری خود را
رستمصفت هر آنچه ستم دیدم از خوبی شغاد غزل گفتم
ای اسم بیلیاقت تکراری! هر بودنی علامت ماندن نیست
از دفترم زدودنت آسان است زیرا که با «مداد» غزل گفتم
در چشم تو شکستم و حقم بود، بیقیمتی جزای «فراوانی» است
تنها دلیل بد شدنت این است در وصف تو زیاد غزل گفتم!