ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

مجید افشاری


باری سوار گُرده‌ی مردم نکرده‌ایم
خود را به نعمتی گذرا، گم نکرده‌ایم

گر در تنور دست تهی پیش برده‌ایم
یک جو طمع به حرمت گندم نکرده‌ایم

دریای شوربخت صبوریم و سال‌هاست
طوفان کشیده‌ایم و تلاطم نکرده‌ایم

جنگل گواه باش اگر خانه سرد بود
یک شاخه از درخت تو هیزم نکرده‌ایم

ما را به جرم آینه بودن شکسته‌اند
زیرا به روی رنگ، تبسم نکرده‌ایم