ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
خشک شد گلهای گلدان و غذا سر رفته بود
در نبودش زندگی از دست ما در رفته بود
آه ای گلدان خالی، خشک باشی بهتر است
لالهای که عاشق ما بود، پرپر رفته بود
آن که عمری خندهاش چشم و چراغ خانه بود
بیگمان دیگر نمیخندید، دیگر رفته بود
پس چه شد امروز از ما زودتر خوابش گرفت
او که هر شب دیرتر از ما به بستر رفته بود
زیر لب دیدم اذان میخواند، تردیدی نداشت
از کنارم تا که گفت الله اکبر، رفته بود
جای هدیه، جعبهای خرما خریدم صبح زود
روز مادر بود اما حیف مادر رفته بود
مجتبیٰ فرد
سهشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1394 ساعت 09:44