ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
دیریست که از دشنه و دشنام به دورم
من ماهی خو کرده به این تنگ بلورم
از دوستیِ دشمن و از دشمنیِ دوست
گهوارهی لذت شده چون ذلت گورم
•
پروردهی نازم؛ چه نیازم به پریها؟
حالا که خود ماه در افتاده به تورم
پیشانیات ای دوست، جهانتابتر از پیش
آیینهی مصداقم و وابستهی نورم
نه غوره، نه انگور! شرابم بکن ای عشق!
یا بینمکم این همه یا آن همه شورم
ای آینه! همصحبت من باش که دیریست
بی سنگ صبور است دل تنگ صبورم