ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
به غیر از بیتهایی بیسروسامان نمیگفتیم
اگر ما شاعران از عاشقیهامان نمیگفتیم
جهان را ما برای آدمیدلخواهتر کردیم
جهنم بود اگر از عشق با انسان نمیگفتیم
میان غارها و دخمهها این قصه گم میشد
اگر از شهریار شهر سنگستان نمیگفتیم
اگر داش آکل از راز دلش حرفی به ما میزد
سر مویی از آن را با خود مرجان نمیگفتیم
سحر میآمد و زنجیرها را سختتر میکرد
ولی نازکتر از گل هم به زندانبان نمیگفتیم
چه حسی داشتیم انگار جان از جسممان میرفت
اگر یک روز بعد از اسمهامان جان نمیگفتیم
همیشه از دهانش فالهای تازه میخواندیم
ولی از داغی لبهای این فنجان نمیگفتیم
برایت سیب میآوردم نگاهش کردی و گفتی
که نقطه ضعف خود را کاش با شیطان نمیگفتیم
مجتبیٰ فرد
چهارشنبه 26 شهریورماه سال 1393 ساعت 00:59