ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
گاه در گُل می پسندد، گاه در گِل میکشد
هر چه آدم میکشد، از خامی دل میکشد
گاه مثل پیرمردان، ساکت است و باوقار
گاه مثل نوعروسان، بیخبر کِل میکشد
کجرویهای «فُضیل» این نکته را معلوم کرد:
عشق حتی بار کج را -هم- به منزل میکشد
موجهای بیقرار و گوشماهیها که هیچ
عشق، گهگاهی نهنگی را به ساحل میکشد
دوست، مست و چشم من، مست است و میدانم، دریغ
دست از آهو، پلنگ مست، مشکل میکشد
مجتبیٰ فرد
یکشنبه 23 شهریورماه سال 1393 ساعت 23:15
لطفا معنی بیت آخر رو می فرمایید؟ ممنون
مثل پلنگی که از صید آهو نمیگذرد چشم من هم از تماشای دوست، دست نمیکشد.