ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
چشم میبندم نباید جاده سرگرمم کند
چند کوه و آبشار ساده سرگرمم کند
راه را در شهرهای پرخیابان گم کنم
یا دهی آرام و دورافتاده سرگرمم کند
هم نباید کنج مسجدهای دنج بین راه
سجده سرگرمم کند، سجاده سرگرمم کند
دل به راهی دادهام چون رود و شرمم باد اگر
برکهای که دل به (ماهی) داده سرگرمم کند
میرمم- چون آهوان از مردمان- ترسیدهام
چشم آهویی کنار جاده سرگرمم کند