ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
آرامشم تو، فلسفهی بودنم تویی
چشم و چراغ روز و شب روشنم تویی
زن بودنم به یُمن تو تکمیل میشود
احساس مادرانه به نام زنم تویی
شادی تویی که اشک مرا پاک میکنی
لبخند اگر به زندگیام میزنم تویی
نُه ماه روی ماه تو را خواب دیدهام
ماهم تویی که آمدهای دیدنم، تویی!
زیباترین عروسک دنیا برای من
از خون من، رگم، نفسم، از تنم تویی
مادر شدم که عاشق بی روز و شب شوم
بوی بهشت و فرصت بوییدنم تویی
در این جهان غرق هیاهو و اضطراب
آرامشم تو، فلسفهی بودنم تویی
مجتبیٰ فرد
پنجشنبه 16 مردادماه سال 1393 ساعت 17:26