هر چه او ناز و ادا کرد مجابش کردم
تا رضاخان شدم و کشف حجابش کردم
مریم باکرهای بود و عبادت میکرد
جبرئیلش شدم و پاک، خرابش کردم
چشم افسونگر میگون غزلخوانی داشت
هر غزل خواند یکی ناب، جوابش کردم
گل سرخی که دهانم ز دهانش بر داشت
آن قدَر سخت مکیدم که گلابش کردم
تا که شلّیک کند بوسهی آتش، تا صبح
لب، مسلسل شد و پیوسته خشابش کردم
بازوان را ز دو سو مثل کتابی بستم
مثل یک برگ گلِ لای کتابش کردم
تا که بردارم از گردن او حق زکات
بوسهی بیشتر از حدّ نصابش کردم