ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
در تب عشق تو میسوخت بدن ساخته شد
قصد تسبیح تو را داشت دهن ساخته شد
خاک تسبیح تو را بر لب خود جاری کرد
باد و باران و درختان و چمن ساخته شد
عشق با صد بدل و جلوه به بازار آمد
جنگ دنیاطلبان، فتنه و ظن ساخته شد
آنچه در ذهن بشر بود به هم ریخت اجل
گور پیدا شده و کافور و کفن ساخته شد
قیمت مختلف زیستن آدمیان
نرخ وابستگی روح به تن ساخته شد
فاتحان با قلم فتح و شهیدان به خروش
صفحه در صفحهی تاریخ کهن ساخته شد
نه به آرایش شاهان نه به پالایش نفت
خون ما ریخت در این خاک و وطن ساخته شد