ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ارتباطی ساده و بیدردسر میخواستی
رازداری مطمئن از هر نظر میخواستی
عاشقی با چشم و گوش بسته منظور تو بود؟
یا غلامی گیج و لال و کور و کر میخواستی؟
بوسه نه! همخوابه نه! حتی قراری ساده نه!
دفتری از خاطرات بیخطر میخواستی!
سنِّ من از این ادا اطوارها دیگر گذشت
مردِ کامل بودم اما تو پسر میخواستی
گفته بودم کار من عمری شبیخون بوده است
از من اما جنگجویی بیجگر میخواستی
عذر میخواهم! بلانسبت! ولی با این حساب –
احتمالاً جای خاطرخواه، خر میخواستی!